رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

رنگارنگ

همتم بدرقه راه کن ای طائر قدس که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

چی بنویسم؟

یکی از همکاران علت به روز نشدن وبلاگ رو ازم جویا شدند. گفتم می خوام بنویسم چیزی را که می دانم و می خواهم نه چیزی را که دیگران می خواهند. و چون اجازه نوشتن آنچه را که می خواهم ندارم.... فعلا لنگان لنگان به روز خواهم شد.

بی تکلیفی مشاوران

نمی دانم مطلب را چگونه آغاز کنم. شاید هم تیتر را اشتباه انتخاب کردم. امسال برای من اولین تجربه در سمت مشاور مدرسه بود. اما تردید دارم که سال آینده نیز در این سمت بمانم یا نه. امسال برای اولین بار سیستم نرم افزار مشاور مدرسه در سطح کشور راه اندازی شد و قرار بود از هفته اول مهر ماه این نرم افزار با سناد وصل شود تا اطلاعات دانش آموزان وارد این نرم افزار شود اما  بعد از چند ماه معطلی این اتفاق افتاد. اما آیا مشکل مشاوره در مدارس نبود نرم افزار مشاوره بود. به نظر بنده مشکل اصلی در مشاوره نداشتن نیروی انسانی متخصص است. و همچنین افرادی که تحت عنوان مشاور جذب آموزش و پرورش شده اند آموزش های لازم برای کار با دانش آموزان را ندیده اند. بعد از حدود 8 ماهی که مشاور مدرسه هستم حتی یک کلاس توجیهی برای کاربرد نرم افزار مشاوره در سطح شهرستان نیک شهر برگزار نشده و علاوه بر آن کلاسهایی که مشاوران را با مشاوره تحصیلی به صورت عملی آشنا کند در دستور کار قرار نگرفته است. و این باعث شده است که مشاوران حتی با شرح وظایف خود آشنا نباشند. البته خیلی از مشاوران ممکن است تحصیلات آکادمیک داشته باشد و با نظریات مشاوره آشنا باشند اما بین نظر و عمل فرسنگ ها فاصله است. بنده نیز به شدت این ضعف را در خود احساس می کنم اما دریغ از یک کارگاه مشاوره تحصیلی؟؟؟؟

شعور را فدای تعصب نکنیم

با توجه به داغ شدن بحث انتخابات بعضی  برای رای دادن به کاندیداهای خاصی توصیه میکنند. معمولا در جامعه وقتی از مفهوم توصیه استفاده می کنیم دو نفر را تصور می کنیم که یکی از ایشان که از آگاهی و شعور بیشتری در یک زمینه خاص برخوردار است دیگری را که در آن زمینه اطلاعات و بینش کمتری دارد، راهنمایی می کند. اما در جامعه ما قضیه بر عکس است، و جای بسی تاسف است که افراد باسواد ما نیز گرفتار منجلاب تعصبات کور قومی می شوند. منظورم این است که ما شعور و بینش را قربانی تعصب های نابجای قومی و فامیلی می کنیم.

مخالف توصیه و راهنمایی در جامعه نیستم،‌ چرا که آدمی بدون یاری جستن از راهنمایی دیگران ممکن است مسیر زندگی را به سختی بپیماید اما منظورم این است که افرادی بدون در نظر گرفتن پیشینه کاری، درایت، قدریت بیان و توانمندی های کاندید خاصی صرفا به دلیل قرابت فامیلی و نسبی از آن طرفداری میکنند و این یعنی

"شعور را فدای تعصب کردن"

به نام خداوند سوختگان

چه تخفیفی خورده است قیمت دانش آموز بلوچ

حدود ساعت 6 صبح روز چهارشنبه 90/8/4 یکی از اتاق های خوابگاه دبیرستان دانشگاه چابهار دچار حریق شد و جان 3 دانش آموز را گرفت. دانش آموز اول که در دم فوت کرد، اما دانش آموز دوم بعد از آنکه از اتاق بیرون آورده شد و برای رسیدن آمبولانس سماق می مکید و چشم امید به کمک متولیان سلامت جامعه اسلامی را داشت نومیدانه چشم از جهان فرو بست (جالب این که بعضی از مسئولین امر مدعی هستند که آمبولانس در 4 دقیقه اول به محل حادثه رسیده است! وای به حال جامعه ای که در آن به دلیل مصلحت اندیشی قبح دروغ از بین برود). وی حق داشت که انتظارکمک داشته باشد، چرا که در کتاب­ها خوانده بود که در جامعه اسلامی تمامی مناصب و سمت ها بر اساس شایستگی و تخصص افراد خواهد بود و در این چنین جامعه ای منافع جمعی بر منافع فردی ارجحیت دارد، وی این مطالب را با جان و دل باور داشت، بنابراین از مسئولان نظان اسلامی چشم یاری داشت، اما نمی دانست که این مطالب فقط برای امتحان پایان ترم و یا پایان سال است و جای این مطالب در کتاب های درسی است و در جامعه به سختی می توان برای آن مصداق پیدا کرد. کاش می دانست که اگر زودتر به دیار باقی شتافته بود آمبولانس هم زودتر می رسید، کاش می دانست اینجا ارزش مرده از زنده بیشتر است و نیروهای امدادی هم وقتی می رسند که مجروح جان باخته باشد، بالاخره آمبولانس بعد از جان سپردن وی رسید تا کادر درمانی به زحمت نیفتد به همین دلیل به گفته شاهدان عینی هیچ گونه امکاناتی به همراه نداشت.

 عده ای از دانش آموزان که نظاره گر برق امید به زندگی در چشمان منتظر 3 نفر از دوستان گرفتار خود در اتاق بوند که نمی خواستند تسلیم شعله های آتش شوند، دست به دامان نیروهای آتش نشانی شدند، اما نه تنها کسی برای کمک رسانی داوطلب نشد بلکه دانش آموزان توسط آتش نشانی متهم به دروغ گویی شدند و آنان نیز از وظیفه شناسی مسئولان بی بهره نماندند.

اگر چه این سه نفر دانش آموز باقی مانده توانستند خود را از چنگال شعله­ها آتش برهانند اما یکی از آن ها دچار سوختگی بالای 90 درصد (ایشان هم نفر سومی بودند که در بیمارستانی در تهران جان باختند) و نفر دوم دچار سوختگی 70 درصد و نفر سوم هم دچار سوختگی 30 درصد شد.

اما...........

کاش.........

کاش دانش آموزان عزیزی که این رخداد را تجربه می کردند می دانستند تاوان بلوچ بودن خود را می دهند، اگر چه خودشان نقشی در قومیت خود نداشتند و بلوچ زاده شده بودند و  یا به عبارتی خداوند آنها را بلوچ آفریده بود.

کاش می دانستند اینجا قومیت ها و اقلیت ها فقط در کتاب های درسی و در شعارهای مسئولان دارای حقوق مساوی هستند و نه در واقعیت.

از روح شما دو دانش آموز عزیزی که از این دنیای وانفسا رخت بربستید عاجزانه تقاضا دارم که به خداوند بگوئید که همه آدمیان را انسان بیافرین تا آن ها به حکم انسان بودنشان همدیگر را دوست داشته باشند، تا کسی به دلیل مصلحت اندیشی مجبور نباشد شعارهای دهن پرکنی همچون تساوی قومیت ها و اقلیت ها را سر دهد.


هنوز هستند وجدانهای بیداری که حقیقت را فدای مصلحت نمی کنند و مصداق یکی از آن ها رئیس شورای اسلامی سیستان وبلوچستان (جناب آقای عبدالعزیز بلوچزهی هستند). ندای درون و سوز دل و فریاد وجدان بیدار ایشان را در لینک زیر مطالعه کنید.


ماجرای دفتر ما

ببخشید اگـر بـرای شـما زحمتی نیـست مجددا تیتر را بخوانیـد، از شما خواهــش کردم که عنوان مطلب را دوباره بخوانید. ممنون. شاید شما همین الان به یاد دفتر دوران تحصیلات خود افتادید منظورم همان دفتری که چــند کاره بود، یعنی مخصوص چند کتاب یا واحد درسی بود ویا حتی دفتری که تمام سال تحصیلی و یا دوران تحصیل را با آن گذراندید، ولی منظورم اون دفتر که توش می نویسند نیست بلکه دفتر کار یا به عبارتی همان اتاق کار است. قبلا در مدارس دفتر محل کار دفترداران (معاونان اجرای امروز) بود اما جالب است بدانید دفتر مدرسه ی ما اتاق مدیریت، اتاق معاونت آموزشی، اتاق معاونت اجرایی، اتاق مشاوره ،بایگانی ،اتاق دبیران، آبدارخانه و... است شاید بگید چه اشکالی داره حتما اتاقش خیلی بزرگه، اگر اتاقش بزرگ بود تعجب آور نبود ولی اتاق آن حدودا یه اتاق بیست متری است . وجالبتر از آن اینکه این دفتر، دفتر تنها دبیرستان نمونه دولتی پسرانه شهرستان نیکشهر است، راستی شما می توانی تمامی مطالب بالا را حفظ کنی و هر کجا از شما خواستند برای عدالت اجتماعی یک مصداق ذکر کنید دفتر ما را مثال بزنید.

این مدعیان در طلبش ............

ترم تابستانی دانشگاه آزاد نیکشهر به پایان رسید. با پایان رسیدن ترم های تحصیلی خیلی از دانشجویان چون سعادت این را ندارند حضورا از مدرسین خود تشکر کنند لذا ترجیح میدهند تلفنی از اساتید تشکر کرده و بعضی ها این تشکر را مشروط به دریافت چند نمره از طرف استاد مربوطه می کنند. اما آنان که در طلبش (منظورم طلب نمره بیست) مدعیانندآنانی هستند که احیانا ورقه امتحانی را سفید تحویل داده اند و یا امید به فرج از یک راه دیگر را دارند. ولی خوشا به سعادت دانشجویانی که نمره ی آن ها حاصل تلاش واقعی خودشان باشد.  

تستی یا تشریحی

اولین سوالی که اکثر دانشجویان در آغاز ترم از اساتید می پرسند اینه که سوالات تستی خواهد بود یا تشریحی. خیلی دردآور است که خروجی های نظام آموزش عالی کشور به جای اینکه بیشتر به فکر کسب تخصص در رشته دانشگاهی خود باشند فقط به فکر قبولی و کسب مدرک باشند. به امید روزی که مدارک دانشگاهی  ما نشانگر تخصص ما در آن زمینه باشد.

از نیروهای نفوذی استفاده کن

نمی دانم چرا این روزها به نظام اداری کشور دارم بدبین می شوم. البته شاید تعمیم درستی نباشه و بی کفایتی یک اداره را نمی توان به حساب کل نظام اداری کشور گذاشت اما باید قبول کرد که مشت نمونه خروار است. دیروز که کار اداری داشتم و به سه تا از این ادارات سر زدم جهت تسریع کارم استفاده از نیروها نفوذی توسط مسئولین همین ادارات به بنده پیشنهاد شد. متاسفانه کار به جایی رسیده که اگر کسی نیروی نفوذی (پارتی) نداشته باشد ممکن است به حقی که حتی از نظر قانونی استحقاق آن را دارد، نرسد.

نگاه مصرفی به تعلیم و تربیت

تصورش را بکنید بعد از خواندن کلی مطلب در باره اهمیت تعلیم و تربیت و توجه مضاعف به آن و همچنین مطالعه ی مطالبی در دانشگاه درباره ی بکارگیری روش های نوین تدریس و همچنین توجه به تفاوت های فردی و ارائه درس با توجه به سبک های یادگیری هر کدام از دانش آموزان، در یکی از مناطق دوزبانه کشور وارد کلاسی بشوید که حدود 36 نفر دانش آموز پایه اول که حتی دوره آمادگی و پیش دبستانی را نگذرانده اند حضور دارند. در این جا "درون سازی" و "برون سازی"  پیاژه نیز برای "تعادل جویی"  ساخت شناختی شما کارساز نیست. چون تفاوت ساخت شناختی آرمانی  شما که در طول تحصیل  و در عالم خیال در شما شکل گرفته است با واقیت آنقدر زیاد است که  حتی خود کسانی که در تعلیم و تربیت صاحبنظر هستند توانایی اداره این کلاسها را نخواهند داشت و شاید نیاز به نظریه پردازی مجدد باشد. متاسفانه هنوز افرادی در بدنه ی تعلیم و تربیت حضور دارند که نگاه آن ها به آموزش و پرورش، نگاه مصرفی است و فراگیران و معلمان را به عنوان یک کالای مصرفی می دانند. و به هر زحمتی که شده می خواهند از تعداد معلمان بکاهند تا هزینه های مالی آموزش پرورش را کاهش دهند حتی اگر این کاهش معلم به بیسوادی سرمایه های انسانی فردای جامعه تمام شود.

برو فردا بیا

«برو فردا بیا» اصطلاحی است که در نظام اداری ما بیشترین بسامد و فراوانی را دارد. در این سه روزی که پی گیر کارهای تسویه حساب بودم این اصطلاح را به کرات شنیدم و جالب این است که این اصطلاح حتی در اول صبح و بدون توجه به درخواست و تقاضای ارباب رجوع استعمال می شود. دراین پروسه ی طولانی تسویه حساب گاهی می دیدم دانشجویان زیادی به همراه خانواده های خود پشت در های بسته بعضی مسئولین منتظر تشریف فرمایی آن مقام عالی و یا در صورت حضور مسئول عالیقدر منتظر اذن دخول (از تو یکی بعید بود فکر بد بکنی) به اتاق ایشان بودند. انشاءالله همه ی این مواردی که در این چند روز مشاهده کردم  تذکری باشد برای بنده که اگر مسئولیتی را قبول کردم باید به درستی آن را انجام دهم. داستان زیر در همین ارتباط است.


امروز برو، فردا بیا

ماجرای ریز نمرات من

دیروز برای بررسی پرونده آموزشی خودم و تسویه حساب به بایگانی آموزش در سازمان مرکزی دانشگاه رفتم. ظاهرا ریزنمرات دوره ی کارشناسی از تربیت معلم محل تحصیل ارسال نشده بود. دلیل آن هم مکاتبه اشتباه دانشگاه بود چون از دانشگاه سیستان و بلوچستان درخواست تاییدیه و ریزنمرات کرده بود در حالی که بنده کارشناسی را در تربیت معلم شهید باهنر  بیرجند گذراندم.البته چند وقت پیش خودم برای تکمیل پرونده به دانشگاه مراجعه کردم که گفته شد نیازی به پیگیری شما نیست و خود دانشگاه درخواست ریز نمرات خواهد کرد. اما به دلیل بی دقتی و عدم اطلاع مسئول امور آموزشی دانشگاه از روال قانونی کار و همچنین سهل انگاری و اعتماد بنده به نظام اداری احتمالا باید حداقل حدو یک ماهی پی گیر این کار باشم. سلسله مراتب اداری درخواست ریزنمراتم شرح ذیل است.

۱- درخواست ریز نمرات توسط دانشگاه از اداره محل خدمت (نیکشهر)

۲- ارسال  در خواست ریزنمرات از اداره محل خدمت به سازمان استان (س و ب)

۳- ارسال درخواست ریزنمرات به سازمان خراسان جنوبی 

۴- ارسال درخواست ریز نمرات از سازمان خراسان جنوبی به تربیت معلم باهنر 

۵- ارسال ریزنمرات  از تربیت معلم باهنر به دانشگاه 

۶- ارسال  مدرک  تحصیلی توسط دانشگاه به اداره مبدا (بروکراسی به تمام معنا)

این یعنی نامه ی درخواست ریزنمرات (ردیف یک) در عصر ارتباطات مسافتی حدود سه هزار کیلومتر را طی کند ( پیاده، سواره، از راه زمینی و هوایی) تا مجدد به دانشگاه برسد. انشاءالله بیشتر از یک ماه طول نکشد. چون می ترسم مانند نامه ی درخواست مجوز دفاع بعضی از دانشجویان دانشکده باشد که بعد از سه روز هنوز به تحصیلات تکمیلی نرسیده بود (فاصله دانشکده تا تحصیلات تکمیلی کمتر از یک کیلومتر است). البته این غیر منتظره نبود چون یکی از مسئولین می گفت حتی بعضی اوقات ارسال نامه از طبقه ی پایین ساختمان به طبقه ی بالای آن ممکن است دو هفته طول بکشد.


امکان پذیر نمی باشد


بعضی وقت ها شک می کنم که آیا واقعا در ایران اینترنت وجود دارد یا نه. سرعت پایین اینترنت از یک طرف و فیلتریگ بی حد و حصر (حتی سایت های علمی) از طرفی دیگر وقت زیادی از کاربران را تلف می کند. همه شما با جمله ی "با استناد به قانون جرایم رایانه ای دسترسۍ به تارنماۍ فراخوانده شده امکان پذیر نمۍ باشد." کمابیش آشنا هستید.  جالب است بدانید آمار بازدید این صفحه ی فیلترینگ در چند ماه گذشته به حدی بالا رفته که مقام هجدهم را در میان سایت‌های ایرانی به خود اختصاص داده است. جزئیات خبر را می توانید از لینک زیر مطالعه کنید.

تابناک

افتخاری دیگر برای ایران سرفراز


کسب مقام اول تعطیلی در جهان را به کوری چشم معاندان پیشرفت ایران اسلامی به هم وطنان عزیزم از صمیم دل (خب حالا قلب، چه فرقی می کنه) تبریک می گویم.

چه تخفیف بزرگی خورده است قیمت زن

در روزنامه خراسان مطلبی با عنوان «آرایش های غلیظ و متانتی که به حراج گذاشته می شود» خواندم که برایم قابل تامل بود. موارد زیراز نکات قابل توجه این مطلب بود:

  • در کشورهای توسعه یافته زنان بالای 40 سال مشتریان اصلی مواد آرایشی محسوب می شوند در حالی که در ایران گروه سنی 22 تا 24 سال بزرگترین گروه مصرف کننده مواد آرایشی را تشکیل می دهند.
  • خرید مواد آرایشی 10 تا 15 درصد هزینه های خانوارهای ایرانی را به خود اختصاص می دهد.
  • 40 درصد دختران در سن 14 تا 15 سالگی یکی از لوازم آرایشی را استفاده می کنند که دلیل عمده آن جلب توجه است.
  • بسیاری از کشورهای تولیدکننده مواد آرایشی معتبر بیشتر صادر حننده مواد آرایشی خود هستند تا مصرف کننده

دلایل عمده استفاده افراطی زنان از وسایل و لوازم آرایشی از نظر روانشناسان موارد زیر ذکر شده بود:

  • خلاء عاطفی به دلیل ارتباط های سرد در محیط خانواده
  • تبلیغات رسانه ها و برنامه های تلویزیونی
  • نگاه ابزاری به زنان
  • فقدان اعتماد به نفس در مصرف کنندگان لوازم آرایشی
  • ضعف مبانی اعتقادی و ارزشی در خانواده

منبع: روزنامه خراسان ، شماره 17505